کتاب جزیره گرگ ها نوشته دارن شان و ترجمه ساناز محمدی می باشد که توسط نشر اردیبهشت به چاپ رسیده است.
کتابی که در حال مطالعه آن هستید، جلد و داستان شماره هشتم از مجموعه نبرد با شیاطین دارن شان می باشد که برای کودکان و نوجوانان نوشته شده است همچنین دارای داستانی هیجانانگیز با زبانی ساده و روان نوشته و به رشته تألیف درآمده است.
به صورت کلی دارن شان، در این داستان گروبز، شارک و میرآ و نه مرید حاضر می شوند تا به سمت یکی از پایگاههای لمبها راه بیفتند. تا به این اطمینان دست پیدا کنند که آیا آنها با لرد لاس و هیولاهای دموناتا همکاری می کنند و روج و جان خود را فروخته اند یا خیر.
در پایگاه، مردی را پیدا میکنند به نام آنتونی که برایشان بازگو می کند؛ تحقیقات جدید مربوط به گرگنمایی در جزیرهای دورافتاده صورت میگیرد.
مریدها با همراهی آنتونی به جزیره میروند، ولی آنجا با حقایق و خطرات جدیدی روبهرو میشوند که …
اگر بخواهیم داستان را به صورت کامل و حرف به حرف بیان کنیم؛ کمی جلوتر رفتم. شاید هیولا سرسختتر از آن چیزی بود که پیشبینی کرده بودیم، نباید میگذاشتم گروهمان شکست بخورد. گوشخیزک، گلولهی دیگری از بزاقش به سمت برانابوس رها کرد. ساحر پیر با یک دست مایع را جا به جا کرد و به سمت سرهای هیولا برگرداند. دیو نعره کشید. کرنل برگشت و بزاق اسیدی را، قبل از این که مغز دیو را برشته کند، منجمد ساخت. ما آن کوچولوی زشت را زنده میخواستیم. به پشت دیو پریدم. زیر پاهای برهنهام پوست لزجش را حس میکردم. بوی تعفنش هزار برابر بدتر از بوی عرق زیر بغلش بود اما در این دنیا، این مسألهی بسیار پیش پا افتادهای بود. چند ماه پیش با دیوی مواجه شده بودم که …
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.